میثم صیام
مدیریت کل سایت
خرید پستی فروش آنلاین قیمت نقد و بررسی بازی Assassins Creed Unity برای پلی استیشن 4 PS4
حدود هشت سال پیش بود که اولین نسخه از سری بازی Assassin’s Creed (به اختصار AC) منتشر شد و جنجال فراوانی به راه انداخت. یک بازی کاملا جدید از یوبیسافت که با وجود برخی نواقص، مورد توجه بسیاری از علاقهمندان قرار گرفت. جذابیت بسیار بالایی در AC وجود داشت. پرداختن به یک دورهی تاریخی خاص، آن هم به این شکل برای بسیاری از مخاطبها تازگی داشت. مبارزه با شمشیر، دنیای جهانباز بازی، عناصر مخفیکاری، بالا رفتن از برجها و چیزهایی از این قبیل در آن زمان بسیار جالب بود. داستان بازی نیز پر از ایدههای تازه بود و مورد توجه قرار گرفت. شرکتی به نام آبسترگو با اختراع دستگاه آنیموس، اهداف عجیبی را دنبال میکرد. آنیموس قادر بود حافظهی افراد برای بازبینی زندگی اجدادشان را مرور کند. آبسترگو با استفاده از فردی به نام دزموند مایلز (Desmond Miles)، اقدام به مرور خاطرات فردی به نام الطیر (Altaïr Ibn-La'Ahad) میکند. قاتلی که در زمان جنگهای صلیبی عضوی از گروه حشاشیون بود. از اهداف آبسترگو برای این کار بگذریم و بیشتر وارد جزئیات نشویم! الطیر را با شخصیتی آرام و بیرحم به یاد داریم. او تمام ویژگیهای یک قاتل حرفهای را داشت. سلاح مخفی او یعنی Hidden Blade که روی مچ دست او نصب شده بود، به نمادی برای این بازی تبدیل شد. پتانسیل موجود در این بازی به قدری بالا بود که ساخت ادامهای برای آن به هیچ وجه دور از ذهن نبود. دو سال بعد و در سال ۲۰۰۹ دومین نسخه سری AC منتشر شد و الطیر جای خود را به شخصیتی ایتالیایی به نام اتزیو (Ezio Auditore da Firenze) میدهد. شروع داستان اتزیو دقیقا از زمان تولد او و در قرن پانزدهم میلادی بود. دزموند پس از پشت سر گذاشتن ماجرای بازی اول، اینبار به دنبال چیزهای تازهای میگشت. با مرور خاطرات اتزیو در نسخهی دوم، شاهد یکی از بهترین بازیهای نسل هفتم بودیم. اتزیو در ابتدای بازی هیچکدام از ویژگیهای یک قاتل حرفهای مانند الطیر را نداشت! درواقع پدر او یکی از اعضای گروه حشاشین به شمار میرفت و بعد از اتفاقاتی لو رفته و به همراه برادران اتزیو در مقابل دیدگان او اعدام میشود. اتزیو از همان زمان مسیر طولانی خود را برای گرفتن انتقام عزیزانش آغاز میکند. ماجرای اتزیو در دو بازی دیگر با نامهای Brotherhood و Revelations نیز دنبال میشود تا او به محبوبترین شخصیت سری AC تبدیل شود. آن زمان از AC لذت میبردیم. حتی با وجود آنکه Revelations بازی متوسطی به شمار میرفت، حضور اتزیو باعث میشد به زحمت تحملش کنیم! اما یوبیسافت دست بردار نبود و از آن زمان تا به امروز، هر سال یک بازی از این سری منتشر کرد. سری AC با آن داستان مثالزدنی و جذاب در ابتدای راه خود، به اوج رسیده بود. نهتنها داستان بلکه تمام ایرادات نسخهی اول برطرف شد و عناصر بسیاری به آن اضافه شده بود. امسال اما با Unity و نمایشهای خوب آن، امید بسیار زیادی برای زنده شدن خاطرات نسخههای اول داشتیم. بهخصوص اینکه این بازی برای کنسولهای نسل جدید منتشر شد و استفاده از سختافزار قدرتمند دست سازنده را بازتر از گذشته کرده بود. از آن مهمتر وقوع داستان بازی در فرانسه بود (یوبیسافت مونترال در فرانسه واقع شده است) که امید ما به این بازی را چند برابر کرده بود. اما آیا Unity توانست موفق ظاهر شود؟ در ادامه به بررسی دقیقتر بخشهای مختلف بازی میپردازیم.
منظرهی بینظیر شهر پاریس
انقلاب فرانسه سوژهی قابل قبول و جذابی برای نسخهی جدید به نظر میرسید. انتخاب این دوره از تاریخ خود یک نکتهی مثبت برای AC:U محسوب میشود. داستان بازی در حالی آغاز میشود که همه چیز آمادهی وقوع این انقلاب در فرانسه است. هر چه به پایان بازی نزدیک میشویم، حال و هوای خیابانها و مردم انقلابیتر میشود. فضای خیابانهای پاریس به قدری خوب طراحی شده که با قدم زدن در خیابانها، میتوان حال و هوای آن روزهای فرانسه را به خوبی حس کرد! اینبار جوانی به نام آرنو (Arno Victor Dorian) را به عنوان شخصیت اصلی بازی کنترل خواهید کرد. شخصیتی که در ابتدای بازی، کودکی و شیطنتهای او را در کنار دختر بچهای به نام الیز (Elise) دیدیم. پسربچهای که چند دقیقه بعد از اینکه یه ساعت جیبی را از پدرش به یادگار میگیرد، جسد پدرش را که به قتل رسیده میبیند! از همان زمان توسط پدر الیز بزرگ میشود و به دنبال گرفتن انتقام پدرش وارد ماجراهای فراوانی میشود. رابطهی او با الیز احساسی شده و ماجرای این دو تقریبا مهمترین بخش داستان بازی بهشمار میرود و حتی موضوع مهمی مثل انقلاب فرانسه زیر سایهی داستان این دو شخصیت قرار میگیرد. این موضوع وقتی جالب میشود که شما ناپلئون بناپارد بزرگ را در بازی خواهید میبینید. تمرکز داستان احساسی بازی به ماجرای آرنو و الیز بالاست و پتانسیل عظیم داستان بازی در رابطه با مسائل مرتبط با انقلاب فرانسه در بسیاری از مواقع نادیده گرفته میشود. در ابتدای مطلب از قصد به نسخهی اول و دوم اشاره کردم تا به یاد آن زمان بیوفتید و مقایسهای مختصر بین داستان آن بازیها با این بازی در ذهن خود داشته باشید.
به جز یکی دو مورد، شاهد شخصیتپردازی خوبی در بازی نبودیم. حتی ناپلئون بناپارد نیز شما را جذب خود نمیکند
در آن زمان لئوناردو داوینچی بسیار جذاب به نظر میرسید و امروز که در نسل هشتم به سر میبریم، ناپلئون جذابیت خاصی ندارد و حضور او در Unity را خیلی زود از یاد خواهید برد. حتی شخصیتهای بازی نیز نمیتوانند محبوبیتی در حد شخصیتهای قبلی داشته باشند. تنها الیز است که نه تنها قابل تحمل، بلکه محبوبترین شخصیت این بازی خواهد بود. او به عنوان یک دختر بسیار مصمم، شجاع و غیرقابل پیشبینی رفتار میکند و از طراحی زیبای موهای او نیز نباید گذشت. در آن زمان یک بهانهی جذاب برای مرور وقایع تاریخی وجود داشت. ماجرای دزموند خود به تنهایی یک داستان نسبتا درگیرکننده به حساب میآمد و از طرفی ایدهی آنیموس بسیار جذاب بود. ولی الان چه؟ چه بلایی بر سر تیم سازنده آمده که بخشهای مربوط به آینده را تا این حد ضعیف و مسخره طراحی کرده اند؟ نمیخواهم به ایرادات داستانی نسخههای قبلی اشاره کنم، ولی چه دلیلی داشت که دزموند وارد سناریوی مسخرهی نابودی دنیا در سال ۲۰۱۲ شود و به کل از داستان سری AC حذف شد؟ شاید همین موضوع نویسندهها را به نوعی دچار درماندگی کرده تا ندانند چه بلایی باید بر سر دنیای آیندهی بازیهای خود بیاورند. موضوعی که به مسخرهترین شکل ممکن در نسخههای اخیر و بهخصوص Unity شاهدش بودیم. شاید هم عدم حضور کوری می (Corey May) یکی از دلایل از بین رفتن جذابیت آن روزهای داستان بازی باشد. نویسندهای که نقشی مهم در به شکلگیری داستان فوقالعادهی نسخههای اول بازی داشت. از طرفی نیز وجود برخی کلیشههای رایج در دنیای سینما و بازیهای ویدئویی در انتهای داستان بازی، کاملا قابل پیشبینی و نابهجا بودند. حتی خیلی از اتفاقات داستان را میتوان الگو برداری از اتفاقات نسخههای قبلی دانست و خلاقیتی در کار نویسندهها نمیبینیم. در کل باید گفت که داستان Unity با وجود پتانسیل بسیار خوب، جذابیت کافی برای مخاطب در بر نخواهد داشت.
یکی از نکات مهمی که بازی به شدت از نبود آن رنج میبرد، طراحی مراحل خوب است. به غیر از تعداد انگشتشماری از مراحل جذاب، تا پایان بازی از انجام ماموریتهای تکراری خسته خواهید شد. ماموریتهای اصلی معمولا در به قتل رساندن بعضی از شخصیتها خلاصه میشود که در کمال تعجب، تمام آنها شباهت زیادی به یکدیگر دارند! یک محوطه که با تعداد زیادی نگهبان از آن مراقبت میشود و فردی که مامور به کشتن او هستید در وسط این محوطه پنهان شده است. کافی است خود را به او برسانید و با به قتل رساندنش از محیط فرار کنید. هر چه به پایان بازی نزدیکتر میَشویم تعداد و قدرت نگهبانان بیشتر میشود.
بخش مخفیکاری در بازی بسیار ضعیف کار شده و عملا به عنصری برای خورد شدن اعصاب شما تبدیل میشود
مخفیکاری اولین گزینهای است که برای انجام چنین ماموریتهایی پیش رو دارید. متاسفانه پیدا کردن راهی برای مخفیانه انجام دادن ماموریت بسیار دشوار است و نیاز به آزمون و خطا دارد. با توجه به هوش مصنوعی دشمنان که نوسان بسیار زیادی دارد، نمیتوان مطمئن بود که چگونه در بین آنها حرکت کرد. ممکن است پشت سر آنها بدوید و آنها اصلا متوجه نشوند و از طرفی ممکن است از فاصلهی دور شما را ببینند و دسته جمعی به شما حمله کنند! در بسیاری از مواقع به طرز بسیار غیرمنطقی لو میروید و وقتی که برای انجام آن همه مخفیکاری صرف کردهاید از بین میرود و تصمیم میگیرید آشکارا به دل دشمن بزنید. در این صورت زودتر و راحتتر ماموریت را به انجام خواهید رساند. تعداد دشمنان بالاست ولی یکی دو بمب دودی کافی است تا دشمنان را برای چند ثانیه گیج کنید و راحتترین شکل ممکن مضنون را بکشید و از آنجا فرار کنید. حتی انتخاب سادهتری نیز برای انجام چنین ماموریتهایی در اختیار شما گذاشته میَشود. مثلا با پرداخت کمی رشوه به کارگران ساختمانی که مضنون در آن حضور دارد، از طریق یکی از پنجرههای نزدیک به اتاق او وارد ساختمان شده و به سادگی ماموریت خود را به اتمام برسانید. علاقهمندان به مخفیکاری شاید لذت انجام این کار را بیشتر از انتخابهای دیگر بدانند، ولی عملا در بسیاری از موارد موفق به انجام آن نخواهند شد و هوش مصنوعی دشمنان و باگهای متعدد اعصابشان را خورد خواهد کرد. از بخش Co-op بازی به هیچ وجه نباید گذشت. یکی از نقاط مثبت بازی همین بخش است و جذابیت فراوانی برای شما و دوستانتان به همراه خواه داشت. در بخش چند نفره بازی مدتها سرگرم خواهید شد و ماموریتهای مخصوصی نیز در طول بازی در دسترس است که میتوانید به صورت گروهی آن را انجام دهید.
مبارزات همان تنوع و جذابیت گذشته را دارد و تغییرات کمی نیز داشته است. حرکات ترکیبی و انیمیشنها نسبت به قبل کمی بیشتر شده و سلاحهای بیشتری برای مبارزه با دشمنان در اختیار خواهید داشت. تنوع سلاحها نسبت به نسخههای قبل چند برابر شده و کمک بسیار خوبی به جذابیت مبارزات کرده است. از انواع شمشیر گرفته تا سلاحهای سنگین و سلاحهای گرم را میتوانید با توجه به میزان پولی که در اختیار دارید تهیه کنید. برخی از مهارتها (Skill) نیز برای استفادهی بهتر از برخی سلاحها ضروری است. همچنین چند Skill نیز برای ضربه زدن به دشمنان و استفاده بهتر از Phantom Blade برای آزاد کردن وجود دارد. اشاره به Phantom Blade شد و بهتر است بدانید با استفاده از این سلاح که بر روی مچ آرنو بسته شده، قادر به شلیک به دشمن از فواصل دورتر هستید. حتی قادر به استفاده از تیرهای سمی هستید.
با شلیک چنین تیری به سمت یکی از دشمنان، اون کاملا عقل خود را از دست میدهد و به سمت همرزمانش حمله میکند و به این ترتیب شما به جای صرف انرژی برای مبارزه در گوشهای ایستاده و از بین رفتن تعداد زیادی از دشمنان را مشاهده میکنید. بهتر است همیشه دشمنان بزرگتر را برای این کار انتخاب کنید تا مدت زمان بیشتری دوام بیاورند. هر چه به پایان بازی نزدیک شوید، به لطف دشمنانی که با تفنگ به شما شلیک میکنند مبارزات سختتر میشود. تا جایی که حتی با جاخالی دادن هم نمیتوان از شر آنها خلاص شد. ناچار به فرار یا استفاده از بمبهای دودی خواهید شد. از همه بدتر آن دسته از دشمنانی هستند که از بالای ساختمانهای بلند به شما شلیک میکنند. سازنده چه تصوری از سلاحهای آن زمان داشته که هیچکدام از تیرهایی که به شما شلیک میشود خطا نمیروند؟ هر چقدر هم از دشمن دور باشید، امکان ندارد گلولهای را به خطا شلیک کنند!
به شکل و شمایل Connor یا هر کدام از قهرمانان نسخههای قبلی در Unity ظاهر شوید!
شخصیسازی از نکات مثبت دیگری است که در بازی با آن طرف هستیم. تنوع در لباسها و Armorها بالا است و تاثیر کمی هم روی روند حرکتی آرنو خواهد داشت. خرید اکثر آنها هم نیازمند داشتن پول زیادی است که به احتمال زیاد تا پایان بازی و حتی بعد از اتمام آن، قادر به خریدن بعضی از آنها نیستید. آیتمهایی نیز در بازی وجود دارد که باید جداگانه و از طریق Uplay خریداری کنید! چرا ناشر یک بازیه ۶۰ دلاری به خاطر محتوای اضافهی درون بازی خود به دنبال دریافت هزینهی اضافی هم هست؟ در بازی پول را میتوان با انجام ماموریتهای فرعی مختلف یا باز کردن صندوقچههایی که در همه جای نقشه وجود دارند به دست آورد. صندوقچههایی که برخی از آنها قفل هستند و باز کردن آنها مکانیزم جالبی دارد. بعضی از آنها تا سه قفل روی خود دارند و در ابتدای بازی برای باز کردن آنها به شانس احتیاج دارید. رفتهرفته و با آزاد کردن Skillهای مربوط به باز کردن این قفلها، باز کردن هر صندوقچهای به راحتی میسر خواهد شد. باز کردن درهای قفل شده در محیط بازی نیز به همین صورت بود. باز کردن این درها در برخی از ماموریتها میتواند راه را برای شما هموارتر کند یا شما را به آیتمهای درون محیط برساند. محیط بازی از تمام نسخههای قبلی بزرگتر است و انگیزههای زیادی برای جستجو در آن وجود دارد. هیچ وسیلهی نقلیهای در بازی وجود ندارد و نه اسبی میبینید نه قایق. البته قایق در بازی وجود دارد اما نمیتوان از آنها استفاده کرد که جای تعجب دارد! گرچه زیاد با مسیرهای آبی مواجه نخواهید شد. سازنده از قصد شما را مجبور کرده تا به شاهکار طراحیش نگاهی بیندازید و محیط را با پای پیاده بررسی کنید یا از پشتبام خانهها به مسیر خود ادامه دهید. بالا رفتن از ساختمانها کمی اصولیتر شده و بهتر از قبل به نظر میرسد. از طرفی جای تعجب است که چرا آرنو توانایی پریدن از روی دیواری که به آن آویزان شده، به دیوار پشت سر خود را ندارد.
این بازی با فضای واقعی و NPCهای پرشمار در دل خود، یکی از زندهترین بازیهایی خواهد بود که در طول زندگیتان دیدید
درست است که محیط بازی بزرگتر شده، اما از آن طرف حجم جزئیات در طراحی آن به شدت بالا رفته است. از NPCها بگوییم که شما را شگفت زده خواهند کرد. معمولا تمام خیابانها و لوکیشنهای بازی شلوغ طراحی شده و تعداد زیادی از مردم را در آنها میبینید. نهتنها تعداد آنها بالا است،بلکه رفتار آنها نیز با یکدیگر متفاوت است. هر کدام مشغول انجام کار خود هستند و به سختی میتوانید دو نفر را پیدا کنید که مشغول انجام کار یکسان باشند. این امر باعث شده تا محیط بازی زنده به نظر برسد و گوشهگوشهی آن را با تمام وجود بررسی کنید و از آن لذت ببرید. خوشبختانه ماموریتهای بازی شما را تا جای ممکن به اکثر مناطق بازی میکشاند. مناطقی که از تنوع بالایی برخوردار هستند. داخل بسیاری از ساختمانها در دسترس شما قرار دارند و میتوانید وارد آنها شوید. محیط هر ساختمان با دیگری تفاوت دارد و بسته به منطقهاش شکل و شمایل فقیرانه، متوسط یا اعیاننشین دارد. طراحی برخی از کلیساها و ساختمانهای بزرگ اشرافی، اوج هنر تیم هنری بازی را به شما نشان خواهند داد. به لطف قابلیتهای بسیار خوب موتور آنویل نکست، شاهد نورپردازی دقیق و کیفیت بسیار خوب بافتها، سایهزنیها و مناظر بازی هستیم. پاریس آن دوران به دقیقترین شکل شبیهسازی شده و اگر از بالای یک ساختمان بلند به شهر نگاه کنید، از دیدن منظرهی زیبای آن لذت خواهید برد. در اواسط روز آفتاب با شدت بالایی میتابد و جلوهی بسیار زیبایی به محیط میدهد و البته تغییرات آب و هوایی مثل بارش باران را نیز در بازی دیدیم. گرافیک بازی درواقع مثل یک تیغ دولبه هم بزرگترین نقطهی قوت، و هم بزرگترین نقطه ضعف بازی است! باگهای متعدد در همهی قسمتهای بازی، افت فریم و مشکلات فنی بازی نظیر ناپدید شدن اجزای صورت شخصیتها، ناامید کننده است. بهخصوص اینکه حتی با وجود آپدیتهای متعدد، مشکلات به طور کامل برطرف نمیشوند.
بروزرسانی آخر بازی حدود هفت گیگابایت حجم داشت! وقتی سازنده چنین حجمی را برای برطرف کردن مشکلات فنی بازی ارائه میکند، مشخص است که چقدر ایراد در Unity وجود دارد. این مسئله به هیچوجه قابل بخشش نیست، چرا که با مجهز شدن به این بروزرسانی نیز مشکلات به صورت کامل برطرف نمیشوند. باگها هنوز وجود دارند و فقط برخی از ایرادات بازی برطرف شدهاند. حتی پیش آمد که در حین انجام بازی روی کنسول، شاهد هنگ کردن آن بودم و مجبور به بستن بازی شدم! بماند که دانلود چنین حجمی برای بسیاری از مخاطبین داخل کشور مشکل است. در محیطهای شلوغ کمتر شاهد افتفریم بودیم و برعکس افت فریم را در مواقعی دیدیم که به نظر نباید مشکلی در آن به وجود میآمد! سازنده روی عجله یا هر مسئلهی دیگری، نتوانسته بازی را بهینه کند. یوبیسافت برای دلجویی از خریداران بازی، محتوای الحاقی بازی را به صورت رایگان منتشر کرد و پیشنهادهای دیگری در رابطه با خرید بازیهای دیگر خود ارائه داد. اما بهتر بود حداقل آیتمهای پولی داخل بازی را آزاد کند تا کمی به جذابیت خود Unity افزوده شود. صداگذاری بازی در سطح خوبی قرار دارد. با وجود جذاب نبودن شخصیت آرنو، کار صداگذاری او توسط دان جینوت (Dan Jeannotte) به خوبی صورت گرفته است. کار صداگذاری شخصیت الیز بر عهدهی کاترین بیروبی (Catherine Bérubé) انجام شده است. موسیقی بازی نیز به لطف هنر کریس تیلتون (Chris Tilton) در سطح خوبی قرار دارد و با حال و هوای بازی همخوانی دارد. البته تیلتون تنها آهنگساز بازی نیست و چند نفر دیگر نیز در این تیم حضور دارند.
دیدگاه دیگر نویسندگان زومجی در مورد Assassin's Creed: Unity چیست؟
میثم خلیلزاده: کودکان را دیدهاید؟ زمانی که کاری شیرین انجام میدهند و تبسمی بر لبان شما میبینند، آنقدری به همان کار ادامه میدهند که دیگر کارشان تکراری شده و از آن زیبایی اول میکاهد؟ داستان یوبیسافت و سری Assassin's Creed هم به همین شکل است. داستانی با موضوعی تقریبا تکراری، روایتی ساده برای زمانی بزرگ از تاریخ و در نهایت، سرهم کردن داستانی که میتوانست خیلی بهتر باشد. داستان Unity برای من مانند روایت زندگی اتزیو بود. اتزیو و آرنو هر دو جوانانی بازیگوش و بی مسئولیت بودهاند. این دو از خاندانی ثروتمند هستند که بعد از اتفاقاتی ناگوار در زندگیشان با واقعیات اطراف خود آشنا میشوند. درست است برای اولین بار شاهد روایتی عاشقانه بودیم. اما این نیز قادر به نجات این داستان بیهیجان و تکراری نبود. باید قبول کرد Unity با مشکلات زیادی عرضه شد. تا به امروز Unity یکی از پر باگ ترین بازیهایی بود که انجام دادهام. وجود مشکلات زیاد در گرافیک و افت فریم زیاد همه باعث شدند تا بازی برای هفتههای اول غیرقابل تحمل شود. البته بسیاری از این مشکلات بعد از عرضه بروزرسانیهای چندین گیگابایتی تاحدودی رفع شدند. گیم پلی بازی نیز دچار مشکلاتی است. با اینکه سازندگان سعی در آسان کردن کنترل بازی داشتهاند، اما همین موضوع با تمام کردن مراحل و به ویژه در حالت چندنفره بعضا آزار دهنده میشد. به عنوان مثال، زمانی که میخواهید برروی دیواری در دوقدمی خود بپرید شاهد پرواز آرنو در جهت مخالف خواهید بود! البته نباید از نکات مثبت بازی عبور کرد. شهری بزرگ با ۵ هزارNPC فعال و بدون لودینگ باعث باوره شما به نسل هشتم کنسولها خواهد شد. وجود ماموریتهای جانبی زیاد هرچند تکراری، تنوع در انتخاب لباسهای آرنو بسته به نوع بازی شما، آزادی در ارتقاء تواناییهای آرنو، وجود ماموریت های دزدی و بردن شما به پاریس آینده، وجود اپلیکیشن موبایل و فرستادن اساسینها به ماموریت برای بازکردن صندوقهای آبی، نقشهای زیبا در اپلیکیشن موبایل و هماهنگی کامل با بازی از طریق اینترنت، بهینه شدن ارتباط با سایت Uplay برای دریافت محصولات جانبی بازی، وجود معماهای نوسترآداموس، وجود حالت چندنفره زیبا، آزادی در نحوهی تمام کردن ماموریتهای اصلی و نقشهای بزرگ با جزئیاتی کامل از پاریس همه ارزش یک بار امتحان Unity را دو چندان می کنند. در آخر اگر دوست دارید نسل هشتم را تجربه کنید و البته حجم کافی برای دانلود بروزرسانیهای چند گیگابایتی یونیتی را دارید. این بازی میتواند برای چند روز شما را سرگرم کند.
سعید نیکبخت: پس از گذشت دو سال، تصمیم گرفتم با Unity باری دیگر به سری مورد علاقهی خود یعنی Assassin's Creed باز گردم. شروع بازی بسیار زیبا و دلچسب بود و به خوبی قدرت کنسولهای نسل هشتم را نشان میداد، اما همانطور که نقشهی اصلی بازی باز شد، مشکلات بازی هم کم کم خود را نشان دادند. از مشکلات فنی بازی، تا ماموریتهای تکراری و صندوقهای بازی که برخی از آنها را باید با برنامهی همراه بازی باز کنید، همه و همه اجازهی تبدیل شدن Unity به یک بازی بسیار خوب را نمیدهد. با این حال نمیتوان از نکات مثبت بازی هم گذشت. گرافیک هنری بسیار زیبای بازی و طراحی نسبتا خوب آرنو ما را یاد اتزیو و بازی Assassin's Creed 2 میاندازد. یوبیسافت در طراحی شخصیتهای فرعی بازی و مخصوصا اریس، معشوقهی آرنو کار خود را به نحو احسن انجام داده و شخصیتهای فرعی بهیاد ماندنیای را خلق کرده است. از تغییراتی که در گیمپلی بازی هم انجام شده نمیتوان چشمپوشی کرد. هستهی اصلی گیمپلی بازی اگرچه مثل نسخههای قبلی این سری است، اما دستخوش تغییرات خوشایندی شده است. مبارزات نسبت به قبل سختتر شده و دیگر نمیتوان مثل گذشته پیروز مبارزات شد. بخشهای مخفیکاری بازی اگرچه دارای ایرادات کوچکی است، اما برخی اوقات لذتبخش است. درنهایت اگر یوبیسافت برای عرضهی Unity عجله نمیکرد، شاید مثل نسخهی دوم این سری میتوانست Unity را به یک بازی فراموشنشدنی تبدیل کند. زمانی که Unity را بازی کنید، پتانسیلهای زیادی را در بازی مشاهده خواهید کرد که یوبیسافت به خوبی از آنها استفاده نکرده است. اگر از طرفداران این سری هستید و دوست دارید انقلاب خونین فرانسه را از نزدیک مشاهده کنید و زیاد هم گیمر سختگیری نیستید، قطعا با Unity ساعات خوشی را خواهید گذراند.
منبع: زومجی
آخرین ویرایش: