میثم صیام
مدیریت کل سایت
خرید پستی فروش آنلاین قیمت نقد و بررسی بازی Uncharted The Nathan Drake Collection برای پلی استیشن 4 PS4
مجموعهی آنچارتد را میتوان از محبوبترین سری بازیهای آغاز شده در نسل هفتم دانست. مجموعهای که در چند سال اخیر، با نسخههای متعدد و ارزشمندش، بسیاری از گیمرها را مجذوب خود کرده و حالا در روزگاری که عدهی بسیاری انتظار نسخهی طوفانی و پایانیاش را میکشند با یک کالکشنِ تمام عیار، نسخههایش را به نسل هشتم آورده است.
Uncharted: The Nathan Drake Collection
سبک بازی: Action Adventure
سازنده: Naughty Dog
ناشر: Sony Computer Entertainment
موتور بازی: Unreal Engine 4
سبک بازی: Action Adventure
سازنده: Naughty Dog
ناشر: Sony Computer Entertainment
موتور بازی: Unreal Engine 4
سری بازیهای آنچارتد یکی از آن مجموعه بازیهایی است که در تمام مدت عرضهاش بدون توقف و جذاب، مسیر موفقیت را جلو و جلوتر میرفت و در ابعاد بسیاری حتی از آنچه سازندگان هم انتظار داشتند، پایش را فراتر گذاشت. وقتی که در سال ۲۰۰۷ ناتیداگ اولین نسخه از سری بازیهای آنچارتد را روانهی بازار کرد، هیچکس باور نمیکرد که مدتی بعد این مجموعه برای بسیاری تبدیل به علتی محکم، برای خرید کنسول نسل هفتمی و گرانقیمت سونی شود و این حجم طرفدار را جذب خود کند. حرکت دائمی و غیرقابل توقف سازندگان بازی، آنقدر تنظیم شده با سیر پیشرفتهای تکنولوژی بود که آنچارتد، با هر کدام از نسخههایش در زمان عرضه خواستنی به نظر میرسید و برخلاف بسیاری از مجموعههای بزرگ هیچوقت دوران افول یا سقوط را تجربه نکرد و نه تنها در راضی کردن طرفداران قبلیاش موفق بود، بلکه هر چه میگذشت عدهی بیشتری را با شخصیت شوخ و جذابش یعنی نیتن دریک آشنا میکرد. محدود نشدن آنچارتد به یک سبک و تلاش دائمی سازندگانش برای ارائهی چیزهای تازهتر که مجموعه را به سوی یگانگی بیشتری سوق میداد، دنیایی را ساخت که مثل و مانندش در میان بازیهای ویدیویی یافت نمیشد.
آنچارتد در نقطهی آغاز به مانند هر بازی اکشن و یا پلتفرمر دیگری به نظر میرسید اما طولی نکشید که با خلق اتمسفری یکتا و بیاشکال، آنقدر یگانه شد که هیچکس نمیتوانست آن را تقلیدی از یک بازی دیگر به شمار آورد. تمام این جذابیتهای بیپایان حاکم بر دنیای آنچارتد، سببی شد برای آن که سونی و استودیو ناتی داگ با همکاری استودیو بلوپوینت، سه گانهی آنچارتد از کنسول پلیاستیشن 3 را در قالب یک کالکشن به نسل هشتم آورند تا هم مخاطبان جدید و بازیکنان قدیمی بتوانند به یکی از بهترین مجموعه بازیهای نسل هفتم دسترسی داشته باشند، هم فاصلهی به وجود آمده تا عرضهی طوفان تازهی ناتیداگ یعنی آنچارتد ۴ را به نحوی پر شده باشد. این موضوع با توجه به شرایط به وجود آمده برای آنچارتد ۴ و حتی نگاهی به تعداد بالای ریمسترهایی که از بازیهای خاص و خوشساخت نسل هفتم دائما روانهی بازار میشوند، کاملا امری قابل پیشبینی و طبیعی بود اما آنچه که کالکشن نیتن دریک را خاص میکرد، وعدههای عجیب بلوپوینت و سونی از کیفیت مثالزدنی بازسازی قدرتمندشان بود؛ صحبتهایی که خبر از چیزی فراتر از یک ریمستر ساده را داشت و نقطهی اوج ماجرا آنجایی است که با عرضهی کالکشن نیتن دریک، حقیقی بودن تکتک آنها نیز اثبات شد.
مخاطب حاضر در نسل هشتم، با توجه به قیمت بالای بازیها، خرید اغلب ریمسترها را کاری بیهوده و غلط میپندارد و اگر ریمستری بخواهد در این بازار شلوغِ بازسازیها موفقیتی کسب کند و نه فقط برای بازیکنان جدید( که به هر دلیل در نسل قبل موفق به تجربهی آن بازی نشدهاند)ُ بلکه برای کسانی که پیشتر این نسخه را تجربه کردهاند نیز حرفی برای گفتن داشته باشد، موظف به انجام کارهای غیرمعمولتری نسبت به رقبایش است و باید عملکردی فراتر از کشیدن رنگ و لعابی تازه بر گرافیک بازی از خود نشان دهد. شاید در اغلب مواقع، اهداف سازندگان از عرضهی ریمسترها به ایجاد فرصتی مجدد برای آنهایی که هنوز با دنیای بازی آنها آشنا نشدهاند خلاصه شود اما در این بین، برگ برنده دست بازیهایی است که بتوانند به مانند Gears of War: Ultimate Edition واقعا از قدرتهای نسل جدید برای ارائهی یک تجربهی بهتر، پویاتر و حتی کمی متفاوت بهره ببرند. پس از چند دقیقه قرار گرفتن در برابر دنیای دوباره ساخته شدهی بلوپوینت از سری آنچارتد، بدون هیچ شکی اطمینان مییابید که کالکشن نیتن دریک، قطعا یکی از همین دست بازیها است که با کیفیت بالای خودش، هوش از سر مخاطبان میبرد و آنها را مجددا در داستان و دنیای این مجموعه گرفتار میکند.
آنچارتد، در نقطهی آغاز بیش از تلاش برای بیان حرفهای تازه، سعی میکرد در عین سادگی و شبیه بودن به برخی بازیها و یا حتی بعضی از آثار سینمای هالیوود، چیزهای خارقالعادهای برای روایت داشته باشد. به طور مثال، بنیانِ شکلدهندهی داستان در مجموعهی آنچارتد، هیچوقت چیزی فراتر از قصههای روایت شده در سری فیلمهای ایندیا جونز نبوده و نیست اما ناتیداگ در همین داستان به نظر ساده، آنقدر سورپرایزها و اتفاقات هیجانانگیز گوناگون را جا سازی کرده که شنوندهی قصهاش هیچ جا از گوش کردن به آن احساس خستگی نمیکند و همواره میخواهد از ادامهی ماجرا و سرنوشت شخصیتها در پایان قصه مطلع شود. در راس ماجراهای داستانی آنچارتد، نیتن دریک شخصیت خوب و دوستداشتنی بازی را داریم که در همراهی با دوست و استاد قدیمیاش ویکتور سالیوان به دنبال گنجهای بزرگ، شهرهای افسانهای فراموش شده و چیزهایی از این جنس، ماجراجوییهای بسیاری را در بیابانها و صحراهای بیپایان، هیمالیا و سرزمینهای یخزده و حتی جنگلهای آمازون تجربه میکند و در این راه با سختیهای بسیاری مواجه میشود.
محدود نشدن آنچارتد به یک سبک و تلاش دائمی سازندگانش برای ارائهی چیزهای تازهتر که مجموعه را به سوی یگانگی بیشتری سوق میداد، دنیایی را ساخت که مثل و مانندش در میان بازیهای ویدئویی یافت نمیشد
داستان این سری بازیها، در جایی آغاز میشود که نیتن دریک و ویکتور سالیوان، با همراهی یک مستندسازِ نترس و شجاع به نام «الینا فیشر» با یافتن تابوت یک دزد دریایی بزرگ به نام «سر فرانسیس دریک» که نیتن وی را جد دور خود میداند، دفترچهای را پیدا میکنند که داخلش صحبتهایی در رابطه با مکان گنجهای بیپایان این دزد دریایی بزرگ نوشته شده است. نیتن برای یافتن گنج و رسیدن به آنچه که در تمام این مدت دنبالش بوده، به جزیرهی «ال دورادو» واقع در اقیانوس آرام رفته و آرامآرام میفهمد که او تنها کسی نیست که پس از ۴۰۰ سال سراغ گنج افسانهای این دزد دریایی بزرگ را گرفته است. شاید نگاهی کوتاه به این شرح ابتدایی از ماجراهای نسخهی اول( و حتی نسخههای دیگر) به خوبی گویای این باشد که تم اصلی داستانهای سری آنچارتد را چیز جدیدی تشکیل نمیدهد اما راستش را بخواهید برخلاف The Last of Us که یک داستان فوقالعاده و بینظیر را تحویلمان میداد و حقیقتا تمرکز بسیار بالایی روی نقطهنقطهی بخش داستانی داشت، هنرنمایی سازندگان در آنچارتد بیشتر در بخش گیمپلی بازی به چشم میخورد؛ جایی که جلوهی سینمای اکشن برای اولین بار به معنی واقعی کلمه در یک بازی دیده میشود. ممکن است از این نوشتهها به اشتباه برداشت کنید که آنچارتد در بخش داستانی ضعیف است اما باید گفت که نه تنها اینگونه نیست بلکه آنچارتد داستانپردازی مورد نیازش را خارقالعاده و تکرار ناشدنی ارائه میکند. در حقیقت هنر کارمندان ناتیداگ در داستان نسخههای مختلف سری آنچارتد، بیشتر مربوط به نحوهی روایت و شخصیتپردازی دقیق افراد است؛ دقتی که انصافا مثل و مانندش را کمتر در دنیای بازیهای ویدیویی دیدهایم.
نورپردازیهای مجموعه از همان نسخهی اول بینقص و بیاشکال به نظر میرسد
قصههایی که در دنیای آنچارتد روایت میشوند، همواره بویی از حقایق و داستانهای تاریخیافسانهای نیز دارند. سازندگان بازی، خیلی از آنچیزهایی که سالها به عنوان افسانه روایت میشدند را در داستان تخیلی خودشان به شکلی جذاب قرار داده و مجموعهای از خیال و بازی با حقایق تاریخی را پدید آوردهاند. جالبتر این که افسانههای دنیای آنچارتد برآمده از زمانها و شخصیتهای مختلف تاریخی هستند و در بینشان همه نوع داستانی، از گنج داخل ۱۳ کشتی مارکو پولوی معروف گرفته تا شهر گمشدهی «آتلانتیس شنی» پیدا میشود. استخوانبندی داستانی آنچارتد به معنای واقعی کلمه، غیرقابل شکستن اما انعطافپذیر و پر پیچش جلوه میکند. تصویرسازی ناتیداگ از دنیای ماجراجوییمحورش، به شکلی است که در آن تکتک شخصیتهای اصلی و فرعی به صورت کامل پردازش میشوند و هر کدام برای مخاطب ارزش خاصی پیدا میکنند. آنچارتد، حتی خود را محدود به شخصیتهای قوی و پرداختهشده در نسخههای قبلی نیز نمیکند و با این که در بسیاری مواقع از تکتک آنها بهره میبرد اما هیچوقت ترسی از خلق شخصیتهای تازه و وارد کردن آنها به قصه ندارد. این ویژگیهای شخصیتمحور، حتی محدود به انسانهای خوب و مثبت داستان هم نمیشود، بلکه حتی شخصیتهای منفی هر قسمت نیز جدا از تازه بودنشان، به حدی قابل قبول شکل میگیرند که مخاطب، خود را نه در برابر یک بازی بلکه در برابر یک داستان حقیقیافسانهای احساس میکند.
اوج این هنر در خلق انسانهایی که آنها را جدی میگیریم، آنجایی مشخص میشود که ناتیداگ هر شخصیت را با گذشتهاش، رفتارش، باورهایش و تمام وجوه انسانیاش به تصویر میکشد و هیچگاه از بیان جزئیات بیشتر از درونریزی آنها ترسی نشان نمیدهد. فارغ از شخصیتها، داستانسرایان این مجموعه در بخشهای دیگر نیز عملکردی قابل ستایش را از خود نشان میدهند. تلاش بیپایان سازندگان برای باورپذیری داستانشان آنجایی خود را نشان میدهد که به مانند زندگی واقعی ما همیشه شخصیت اصلی داستان یعنی نیتن را دنبال میکنیم. در بسیاری از دقایق بازی، به سبب اتفاقات رخداده نیتن از دیگر افراد گروه جدا میشود و به همین دلیل مخاطب به مانند دنیای واقعی، در دقایق بسیاری اتفاقات رخداده برای دیگر شخصیتها در طول این زمان را از دست میدهد و این موضوع، داستان بازی را بیش از پیش حقیقی و قابل باور تصویر میکند. در دنیای آنچارتد، قصه همیشه با یک افتتاحیهی طوفانی و درگیرکننده آغاز میشود، با ماجراها و اتفاقات غیرقابل انتظار روایت میشود و در آخر، با یک پایانبندی مطمئن و آرامشبخش و بینظیر، برای همیشه در یاد و خاطرهی مخاطبش ثبت میشود. آنچارتد، به معنی واقعی کلمه در بندبند وجودش چیزی نیست جز بازی با سبکها. قصهپردازی هنرمندانهی حاضر در این مجموعه، با همهی جذابیتهایش هرگز محدود به یک سبک نمیشود و همواره در حال تغییر و تحول است.
به طور مثال، برخلاف قسمت اول بازی که همهچیز سر راست دنبال میشود، «در میان دزدان» داستانش را با سه فلشبک جذاب روایت میکند و آنقدر بینقص پازل قصهاش را در ۱۲ ساعت همراهی با بازیباز میچیند که در پایان برای او، هیچ میراثی جز لذت بیپایان به دستآمده از این تجربه باقی نمیگذارد.
کاری که بلوپوینت در ریمستر نسخهی اول انجام داده، بیشتر شبیه یک معجزه به نظر میرسد. معجزهای که در ابعادی باورنکردنی این ماجراجویی را لذت بخشتر کرده است.
هستهی گیمپلی بازی به مانند هر بازی پلتفرمر یا اکشن دیگری به نظر میرسد اما ساختههای ناتیداگ، همواره بیش از آنچه که به نظر میرسد، حرف برای گفتن دارد. آنچارتد دنیایی از سکانسهای اکشن که نسخه به نسخه بهتر میشوند را یدک میکشد و با این شاتهای غیرقابل تکرارش، دائما کنش و هیجان زیادی را برای مخاطب به وجود میآورد. گیمپلی بازیهای مجموعهی آنچارتد، نسخه به نسخه تعاملیتر و بهتر از قبل میشوند و با این که هستهی یکسانی دارند همواره تازه شده و متفاوت با قبل جلوه میکنند.
سازندگان آنچارتد، دنیا و محیط پیرامون نیتن دریک را همواره با رعایت دو اصل میآفرینند: اول آن که تکتک ویژگیهای حاضر در شمارههای قبلی را تکامل بخشیده و در بازی جدید قرار میدهند و دوم، هرگز ابایی از اضافه کردن ویژگیهای تازه که تجربه مخاطب را بهبود ببخشند، ندارند. این دو ویژگی در کنار یکدیگر مجموعهای را خلق میکنند که برخلاف اغلب سری بازیهای بزرگ که پس از مدتی خسته و ضعیف میشوند و از نفس میافتند، نه تنها مسیر رو به افتی ندارد بلکه دائما تجربههایی تازهتر و بینقصتر نیز به ارمغان میآورد. به طور مثال گیمپلی نسخهی اول این سری، تقریبا هیچگونه نوآوری خاصی ندارد و حقیقتا از ترکیب چند سبک که پیشتر در بازیهای مختلفی دیده شدهاند، به وجود آمده است اما در نسخهی دوم یا همان «در میان دزدان» بازی با حفظ هستهی گیمپلی نسخهی قبلی به حدی خاص و یگانه میشود که دستهبندی آن در بین دستهبندیهای رایج دنیای بازیهای رایانهای سخت و دشوار به نظر میرسد. شاید آنچارتد در آغاز بیشتر یک اکشن سادهی پلتفرمر با سکانسهای خوب و جذابیتهای محیطی باشد اما در ادامه تبدیل به چالشی نوآورانه و بینقص میشود که هر مخاطبی را جذب خود میکند. در دنیای آنچارتد، تصمیمگیری و نحوهی عملکرد گیمر تاثیر زیادی بر کیفیت تجربهی او دارد، بازی در همین روایت به ظاهر خطیاش آنقدر دست مخاطبش را برای رویارویی با دشمنان باز میگذارد که به پایان رساندن هر بخش با چندین و چند حالت مختلف ممکن میشود. ترکیب گیمپلی با داستان، در کیفیتی نزدیک به خارقالعاده انجام میشود و به همین سبب بازیباز مراحل بازی را نه فقط برای به پایان رساندنشان بلکه از روی علاقه به شنیدن ادامهی قصه دنبال میکند و این ویژگی بازی را پویا و زندهتر جلوه میدهد، به شکلی که در بسیاری لحظات، مخاطبش را بیش از آنچه که از یک بازی ویدیویی انتظار میرود با خود درگیر میسازد.
همانگونه که گفتم، آنچارتد را نمیتوان در دستهبندی مشخص از بازیهای ویدیویی قرار داد زیرا که در وجودش، مخفیکاری کم اما ارزشمند، پلتفرمینگ قوی که در محیطهای متفاوتی جریان مییابد، پازلهای کوتاه اما جذاب، و از همه پر رنگتر اکشن بیپایانی که هیچوقت خستهکننده نمیشود و همیشه خواستنی به نظر میرسد را میتوان یافت کرد. آنچارتد قطعا یکی از آن بازیهایی است که هدف اصلیاش راضی کردن تمام مخاطبان است. جدا از این که سازندگان بازی این همه ویِژگی از سبکهای مختلف را درون گیمپلی آن قرار دادهاند، نحوهی پیشبرد آنچارتد در تکتک دقایق به شکلی است که هیچ مخاطبی حوصلهاش سر نرود و احساس آزردگی نکند. مثلا، بازی همواره پازلها را کم و ساده و قابل حل به مخاطب ارائه میکند و هیچوقت از آنها برای خسته کردن و آزار دادن وی بهره نمیبرد. سازندگان آنچارتد برخلاف خیلی از فعالان این عرصه هیچوقت مخاطب را به زور در بازیشان نگه نمیدارند و همیشه با ساعاتی نه چندان طولانی که افتتاحیه و اختتامیه بینظیری دارد مخاطبانش را همراهی و در اوج از آنها خداحافظی میکنند. پلتفرمر حاضر در بازی، نسخه به نسخه سینماییتر میشود و به جای حرکت دادن دائمی شخصیت اصلی روی دیوارههای مختلف، با حوادث ناگهانی و اتفاقات غیرمنتظره همراه میشود و هیجان دیوانهوار بازی را از قبل هم بیشتر مینماید.
جدا از این که سازندگان بازی ویژگیهای بسیاری از سبکهای مختلف را درون گیمپلی آن قرار دادهاند، نحوهی پیشبرد آنچارتد در تکتک دقایق به شکلی است که هیچ مخاطبی حوصلهاش سر نرود و احساس خستگی نکند
یک انسان و یک صحرای بیپایان... کدام بازی بزرگ را با چنین محیطپردازیهایی به یاد میآورید؟
جدا از اینها، آنچارتد همیشه از دشمنانی خوب و قابل قبول با هوش مصنوعی بالا بهره میبرد که وجودشان بر تکاپوی شما برای فکر کردن در رابطه با آنچه میخواهید در مبارزه انجام دهید،میافزاید. در این مجموعه همواره شاهد دشمنان متفاوت و تاثیرگذار هستیم که حقیقتا به میزان خوبی شما را آزار میدهند اما این بخش از بازی متاسفانه یا خوشبختانه یک مشکل بزرگ را نیز یدک میکشد. در تمام نسخههای آنچارتد، انتخاب شما در رابطه با درجهی سختی بازی هیچ تاثیری بر حرکت و تواناییهای دشمنانتان نمیگذارد و تنها چیزی که عوض میشود، تواناییهای نیتن و میزان آسیبپذیری آن است. حقیقتا، در عنوانی که تا این حد تلاش برای واقعگرایانه بودن را از خود نشان میدهد، وجود مشکلی به این حد ابتدایی کمی آزاردهنده است و بدتر از آن این که سازندگان در هیچ کدام از نسخههای بازی این مشکل را به صورت کامل برطرف نکردهاند. البته این مشکل در برابر سیل خوبیهای بیپایان بخش گیمپلی، تقریبا به چشم نمیآید و میتوان به سادگی آن را فراموش کرد. گیمپلی بازی در محیطهای بسیار زیاد و متفاوتی جریان پیدا میکند. در هر نسخه از بازیهای این سری، چندین و چند آب و هوا و منطقهی مختلف در اوج کیفیت ساخته و پرداخته شده است و این محیطپردازیهای گونانگون و خوشساخت و با کیفیت به کیفیت بالای گیمپلی بازی نیز افزودهاند. فارغ از تعامل بالای موجود میان نیتن دریک و محیط بازی که در بسیاری بخشها همچون مبارزات تن به تن تاثیر به سزایی دارد، این محیطها همواره در نهایت جزئیات و زیبایی چشمانتان را نوازش میکنند. به سبب روند پیشرفت تکنولوژی در سالهای اخیر، هرچه قدر در دنیای آنچارتدها جلوتر میرویم با کیفیت ساخت بالاتر و جذابیتهای بیشتری رو به رو میشویم اما آنچارتد کالکشن به کیفیت موجود در هیچکدام از آن نسخهها( که هر کدام در زمان خود بینظیر بودهاند) هم رضایت نداده و تمام آنها را تا جای ممکن و در بعضی بخشها در حد چیزی شبیه به معجزه افزایش داده است.
در آنچارتد کالکشن جو حاضر در محیط نسخهی اول بازی، به حدی حالت واقعگرایانه به خود گرفته که مثل و مانندش در کمتر بازی عرضه شده در سال ۲۰۰۷ میلادی( و پیش از آن) دیده شده است. اصولا، هنگامی که صحبت از ریمسترها میشود همگان میخواهند برتریهای بازسازی انجامشده را بدانند و میپرسند که آیا این تجربهی مجدد ارزش پرداخت چنین مبلغی را دارد یا خیر. قبل از هرچیز با اطمینان به شما میگویم که این ریمستر با دنیایی تغییر نسبت به قبل عرضه شده است. در تمام نسخههای موجود در کالکشن، فریمریت بازی در شلوغترین و بینظیرترین سکانسهای اکشن هم از روی عدد ۶۰ تکان نمیخورد و گرافیک بازی تا جای ممکن در هر نسخه افزایش پیدا کرده است. اوج هنر بازسازی بلوپوینت را در نسخهی اول حس میشود، جایی که کار انجامشده توسط بلوپوینت شبیه به ساختن بازی از ابتدا به نظر میرسد. تمام کاتسینهای موجود در تکتک نسخهها بازسازی شدهاند و رزولوشن تصویر حتی در ریمستر نسخهی اول به کیفیت فول اچدی رسیده است. افکت موشنبلور که پیشتر کارایی بالای خود را در افزایش جذابیت گرافیکی بازی نشان داده بود، حتی در نسخهی اول هم اضافه شده تا لذت این ماجراجویی چند برابر شود. هنوز تمام نشده، تغییرات رخداده در آنچارتد: نیتن دریک کالکشن حتی از هنرنماییهای گرافیکی سازندگان هم فراتر رفته و بازی حتی در بخش گیمپلی بهبودهای محسوسی به خود دیده است. به طور مثال، در قسمت اول مجموعه نشانهگیری و شلیک از ابتدا طراحی شده و حالا گیمپلیِ نسخهی اول(که اتفاقا اکشن و شوترِ
بسیار بسیار پر رنگی داشت!) بیاشکالتر و روانتر در اختیار بازیباز قرار گرفته است. اما اشتباه نکنید، با این که سری بازیهای آنچارت از برترینهای نسل هفتم هستند و این کالکشن تازه هم حقیقتا برترین ریمستر منتشر شده تا به امروز در نسل هشتم است اما طبیعتا عیبهایی را هم یدک میکشد. در گیمپلی بازی، همان مشکلی که با الی در The Last of Us داشتیم به شکلی متفاوت دیده میشود. آنجا الی را داشتیم که به صورت کلی برای دشمنان روحی نامرئی بود و اینجا شخصیتها در گیمپلی، چیزی نیستند به جز موجودات متحرکی که از قضا دیالوگ هم دارند. البته در بازی بخشهایی هم وجود دارد که تعاملاتی را میان شما و شخصیتها به وجود میآورد اما در اغلب مواقع، تمام دشمنان فقط به شما شلیک میکنند و شخصیتها نیز یا شلیک نمیکنند یا در و دیوار را هدف میگیرند. آنچارتد کالکشن، متاسفانه یا خوشبختانه چیزی برای عرضه به طرفداران بخش مولتیپلیر ندارد. هر کسی آنچارتد ۲ یا ۳ را بازی کرده باشد، مزهی خوش بخش چندنفرهی آنلاین و معتادکنندهی آن را فراموش نمیکند. آنچارتد کالکشن، با تمام خوبیهایش، با حذف کامل مولتیپلیرها، بسیاری از طرفداران را نا امید و ناراحت کرده است و از آنجایی که بتای بخش چندنفرهی آنچارتد ۴ حتی برای دارندگان «پلیاستیشن پلاس» در دسترس است، تبلیغات بیجهت ناتیداگ در رابطه با ارائهی این بتا به خریداران کالکشنِ نیتن دریک، چیزی به جز یک بازارگرمی ساده نیست و به هیچ عنوان نمیتواند مولتیپلیر دوستان را راضی کند.
آنچارتد کالکشن را میتوان به سادگی برترین ریمستر حاضر در نسل هشتم به شمار آورد. اگر تا به امروز موفق به تجربهی این بازیهای بزرگ نشدهاید و میخواهید یک ماجراجویی بینقص و اکشنی بیپایان را تجربه کنید، همین حالا هم برای خرید این کالکشن خارقالعاده که با قیمت یک بازی، سه اثر درجه یک دنیای گیم را تقدیمتان میکند، بیش از حد تعلل کردهاید اما حتی اگر عضوی از کسانی هستید که پیشتر در تمامی ماجراهای نیتن دریک، وی را همراهی کردهاید، دنیای بیاشکال و مجددا خلقشدهی این کالکشن، آنقدر عالی و خواستنی هست که بخواهید یک بار دیگر خودتان را رها شده در صحراها و مناطق بکر و عجیبش پیدا کنید و باری دیگر به عمق قصههای حقیقیفانتزی و تاریخیافسانهای ناتیداگ فرو بروید.
منبع: زومجی