میثم صیام
مدیریت کل سایت
خرید پستی فروش آنلاین قیمت نقد و بررسی بازی DOOM برای پلی استیشن 4 PS4
Doom یکی از چندین و چند اثری است که خیلیها، سالهاست که در انتظار نسخه جدید آن نشستهاند.بازیهایی مانند DOOM ،Half Life و بسیاری دیگر از جمله بازیهایی هستند در لیست انتظارات بسیاری از بازیکنان قرار دارند و خب، DOOM بالاخره چشمانش را باز کرد. نسخه جدید بازی Doom که یکی از پایهگذاران خشونت و همچنین سبک تیراندازی اولشخص در دنیای بازیها بود، حالا منتشر شده و باید گفت در برخی موارد از هسته خود دور شده و در خیلی از موارد نیز ستونهای اصلی خود را حفظ کرده است. اگر از جمله طرفداران پر و پاقرص این سری هستید، همین ابتدای کار خیالتان را راحت کنم؛ خشونت و سرعت، همراه با لذت وصف نشدنی کشت و کشتار با حضور یکپارچه و بیوقفه شیاطین به قوت خود باقی ماندهاند. از همان اولین لحظه که پا به دنیای بازی گذاشتم، اولین نکتهای که حواس من را به خودش متمرکز کرد، سرعت فوقالعاده بالای گیمپلی بود که ۶۰ فریم بودن بازی نیز این مورد را لذتبخشتر کرده است. کاراکتر بازی به شکلی حرکت میکند که اصلا دوست ندارید در یک مکان صبر و قرار داشته باشید. نه تنها خود کاراکتر، بلکه دشمنان بازی که از انواع و اقسام شیاطین و اهریمنان تشکیل شدهاند یک لحظه هم اجازه نفس کشیدن نخواهند داد.به نظر، سازنده بازی یعنی استودیو اید سافتور «ID Software» همراه با ناشر بازی یعنی بتسدا «Bethesda» به خوبی میدانستند که طرفداران از آنها چه میخواهند. اما باید بپرسیم که آیا DOOM بعد از این همه سال ارزش انتظار را داشته است؟
اولین و مهمترین بخش بازی چیزی نیست جز قسمت تک نفره که باید گفت بیاندازه سریع، فوقالعاده خشن و بیش از حد درگیر کننده است. اما رک بگویم، بخش تک نفره بازی هیچ شباهتی با هیچ بازی دیگری ندارد. اول از همه باید دور داستان را به کلی خط بکشید. سازنده بازی سعی کرده تا یک داستان خیلی کوچک را در بطن بازی قرار دهد، اما این داستان اصلا در حدی نیست که حتی بخواهیم در جریان گیمپلی به آن فکر کنیم. شخصیت بینام و نشان بازی در مکانی نامعلوم به هوش میآید و در طول بازی باید دنبال زنی برود که دروازههای جهنم را باز کرده است! اگر از طرفداران قدیمی بازی باشید، به خوبی میدانید که اصلا داستان و روایت هیچ معنایی در دنیای DOOM ندارد. در کنار داستان، ماموریتها و شور و حال مربوط به آنها نیز در DOOM بسیار کمرنگ هستند. اکثر ماموریتهای بازی این است که هر شیطانی که در زمین میبینید بکشید، یک دکمه را فشار دهید و از دروازه عبور کنید، همین! نه اتفاق عجیبی این وسط رخ میدهد و نه اتفاقات سینمایی زیادی مانند بازیCall of Duty در این حین اتفاق میافتد. البته نکته مربوط به داستان چیزی نبود که حتی بخواهم آنها را نکته منفی بازی ذکر کنم چرا که اصلا از همان ابتدای کار در سال ۱۹۹۳، سازنده بازی قصد نداشته داستان پر محتوایی به بازیکنان ارایه دهد و بازیکن را در روایت داستانی پیچیده درگیر کند. اما وجود ماموریتها و اهداف بهتر میتوانست بازی را برجستهتر کند و همچنین باعث شود DOOM به هیجانی بیحد و مرز برسد. اما به هر حال تک تک المانهای بازی انگشتان اشاره خود را تنها به سمت گانپلی و کشتن شیاطین گرفتهاند و هیچ چیز دیگری به غیر از این موضوع در این بازی اهمیت ندارد.
همانطور که اشاره شد و همانطور که انتظار میرفت، گیمپلی بازی بسیار سریع و بسیار خشن است. تمام بازی حول محور سمفونی اکشنی روایت میشود که نوازندگان آن اسلحهها و شنودگان آن اهریمنها هستند. بازی DOOM چیزی نیست که حتما باید نسخههای قبلی را تجربه کرده باشید تا از آن لذت ببرید، تمام کاری که باید انجام دهید کشتن دشمنان است. اما اگر از کهنهکاران سری DOOM هستید، این بازی خاطرات زیادی را برایتان زنده خواهد کرد. ارّه برقی محبوب، BFG دوست داشتنی، شاتگانی که دشمن را تیکه پاره میکند یک طرف، شیاطینی که سالها با آنها خاطره داشتید، از سایبردیمن گرفته تا شوالیههای جهنم هم از طرفی دیگر، DOOM را به یک بازی محبوب برای گیمرهای قدیمی تبدیل کردهاند. البته همه چیز به همان شکل گذشته باقی نمانده است و عناصر قدیمی بازی لباسهای جدیدی بر تن کردهاند. ظاهر اسلحهها مدرنتر و ظاهر دشمنان عجیبتر شدهاند تا با سلیقههای امروزی همخوانی داشته باشند. همچنین همانقدر که کاراکتر بازی سریعتر شده است، اهریمنان نیز بسیار خشنتر و سریعتر شدهاند. در کنار این مسائل، اسلحهها مکانیزم سریع و سبُکی را از خود نشان میدهند.
تمام عناصر بازی حول محور سمفونی اکشنهایی میچرخند که نوازندگان آن اسلحهها و شنودگان آن اهریمنها هستند.
اگر دیگر بازیهای سبک تیراندازی اول شخص این نسل مانند Halo و Battlefront را تجربه کرده باشید، به خوبی متوجه خواهید شد که تک تک اسلحههای آن بازیها وزن، قدرت، صداگذاری و حتی حس و حال متفاوت خود را دارند و با شلیک هر گلوله لَگد و ضربه آنها کاملا احساس میشود، اما در DOOM از این خبرها نیست و به نوعی میتوان گفت که بازی از این حیث به اصل خود وفادار مانده است. البته این حرف به این معنا نیست که DOOM مکانیزم تیراندازی بدی دارد، بلکه گانپلی در این بازی بر خلاف دیگر هم سبکهای خود بسیار سبک و روان اجرا میشود. همچنین از تیراندازی با انواع و اقسام اسلحهها لذتی فراموش نشدنی را خواهید برد و تجربه یک تیراندازی ران اند گان «Run and Gun» واقعی در این بازی خلق شده است. هنگامی که با اسلحهها شلیک کنید، این احساس به شما دست خواهد داد که آنها وزنی ندارند و آن ضربهای که پس از شلیک گلوله باید وارد شود صورت نمیگیرد. چه از نظر وزن و شلیک یا چه از نظر لگد و ضربهای که وارد میشود، اسلحهها در DOOM کاملا حس سبُکی و بیوزنی را منتقل میکنند. اما از جهتی دیگر باید به این نکته اشاره کرد که کاراکتر بازی همیشه در حال دویدن است، دشمنان از زمین و هوا به او امان نمیدهند و یک اشتباه و یک لحظه غفلت کارش را تمام خواهد کرد. به عنوان شخصی که کنترل این کاراکتر را در دست میگیرید، هیچگاه نباید در گوشهای بایستید و به شلیک کردن بپردازید بلکه باید همیشه در حال حرکت باشید. همین سبُکی اسلحهها باعث شده تا این کار به بهترین شکل ممکن انجام شود. وقتی که دائما در حال حرکت هستید، سبُکی اسلحهها باعث میشود که همیشه در حالتی شناور به کشتن اهریمنان بپردازید. اما به هر حال انتظار میرفت اسلحههایی مثل راکت لانچر، چِینگان، کانون یا وُرتکس رایفل و مخصوصا BFG که جزو اسلحههای سنگین بازی به شمار میروند، در کنار سرعت بالا گیمپلی، کمی شدت و قدرت بالاتری داشته باشند. البته باز هم لازم به ذکر است که این مورد یک نکته منفی نیست و دقیقا برای چهارچوب DOOM ساخته شده است.
یکی از دیگر مواردی که شاید برای بعضیها نکته مثبت و برای برخی دیگر نکته منفی به شمار برود، محیط و اتمسفر DOOM است. DOOM 3 را به خاطر دارید؟ لحظهای که پا به ایستگاه فضایی در مریخ میگذارید؛ همه جا تاریک است و چراغهایی که اتصالی کردهاند گاه و بیگاه خاموش روشن میشوند. جو سرد و تاریکی در آن حاکم بود و جنازهای خونین و مالین به فضای آن حالتی ترسناک داده بودند. حال دو قسمت اول بازی DOOM را به خاطر بیاورید؛ بازی با گرافیک پیکسلی خود که در آن زمان جزو بهترینها به شمار میرفت محیطهایی روشنتر داشت و عناصر ترس در آن به کار برده نشده بود. DOOM جدید سعی کرده با ادغام این دو مورد محیطهای خود را خلق کند اما از نظر من آن محیط خشن، خونین و تاریک تا حد زیادی از بین رفته و شبیه به دو نسخه اول شده است. بازی که در مریخ و ایستگاههای این مکان دنبال میشود دیگر به آن صورت نیست که همیشه در گوشه و کنار آن انبوهی از جسدها محیط بازی را مزین کرده باشند و خون رنگ اصلی در و دیوار باشد. نقاط تاریکی وجود ندارد که همیشه در اعماق آن منتظر یورش یک شوالیه جهنمی باشیم. محیطها به آن صورت چیزی در خود ندارند که همانند DOOM 3 آن جو بُهت زده و شوکه کنندهای که پس از حمله شیاطین به وجود آمده بود را دوباره خلق کنند. کانتینرهای ریز و درشت، مواد مذاب، عناصری مانند آتش و شعلههای جهنمی از جمله مواردی هستند که محیط بازی را تشکیل دادهاند و در هر چند متر، در محیطهای نورانی و به دور از تاریکی بازی، جنازههایی را میبینید که اصلا حس گذشته را القا نمیکنند.
به عنوان اثری که قرار بود داستان آن به صورت یک ریبوت تازه ارایه شود، انتظار داشتم حداقل در شروع بازی آن حس عجیب هجوم شیاطین، جنازههایی که هنوز خون آنها خشک نشده و افرادی که جلوی چشم ما در پشت دری شیشهای در حال شکنجه شدن توسط یک اهریمن هستند را به شکلی بسیار بهتر ببینم. اما تنها چیزی که در ابتدای بازی با آن رو به رو شدم، مرد ناشناختهای بود که دست و پای آن با زنجیر بسته شده و اهریمنها به سوی او میآیند. اما مراحل جهنم بازی حال و هوایی دیگر دارد. محیطها بسیار روشنتر هستند و فضاهای بازتری در اختیار کاراکتر قرار دارد، اما از آن طرف دشمنان دیوانهوارتر حمله میکنند. هرچقدر که محیطهای خونآلود و تاریک در مریخ کم است، در جهنم به مراتب کم فروغتر هستند. اما سبک معماری جهنمی که این DOOM ارایه میدهد با بسیاری از بازیها متفاوت است و حال و هوای خود را دارد. البته متاسفانه در مراحل جهنم نیز ماموریتها به یافتن کلیدهایی برای باز شدن درها ختم میشوند و این جا هم فقط باید به فکر کشتن دشمنان باشید، نه ماموریتهای خاص.
اما از تمام این نکات گذشته، DOOM یکی از جذابترین گیمپلیها را به بازیکنان ارایه میدهد. با اینکه اسلحهها از تعداد و تنوع بسیار خوبی برخوردار هستند، اما به همین مورد ختم نمیشوند. با یافتن آیتمهای مختص به اسلحهها، انواع و اقسام آپگرید که برای هر یک از آنها متفاوت است در اختیارتان قرار میگیرد. به طور مثال قادر هستید برای شاتگان خود سیستمی قرار دهید تا تیرهای انفجاری شلیک کند، یا راکت لانچر را آپگرید کنید تا تیرهایش دشمن را دنبال کنند. همچنین در این بازی خبری از تعویض خشاب نیست و وقت شما با این کارها گرفته نمیشود. هرچند که از نظر من یکی از نکاتی که حس خیلی خوبی در یک بازی تیراندازی منتقل میکند، همین عوض کردن خشاب یا به اصطلاح ریلود «Reload» کردن است، اما در DOOM خبری از این اتفاق نیست. تمام تیرها به صورت اتوماتیک و بدون نیاز به تعویض به سمت دشمن شلیک میشوند تا سرعت بازی برای یک لحظه هم گرفته نشود، هرچند که سوپرشاتگان تنها سلاحی است که نیاز به تعوضی گلوله دارد. پس کار شما این است که فقط در حال حرکت باشید و بدون توقف شلیک کنید؛ یک ران اند گان واقعی. سیستم تعویض اسلحهها نیز به شکلی کار شده که به راحتی سلاح را در لیست دایره مانند ابزار خود حفظ میکنید تا بدون معطلی آن اسلحهای که میخواهید را انتخاب کنید. همچنین هیچگاه نگران تمام شدن تیر نخواهید بود و نقشهها لبریز از انواع و اقسام تیرهای مخصوص اسلحههای مختلف هستند.
با وجود گلوری کیلها، روند بازی از یک نواختی تیراندازی کم شده و حس خیلی جذابی را خلق میکنند
اما چیزی که گیمپلی DOOM را به مراتب لذتبخشتر کرده، همان Glory Kill است که مطمئنا تا امروز با آن آشنا شدهاید. گلوری کیل همان نقش شکنجهها و اعدام را ایفا میکند. پس از چندین بار شلیک به سمت دشمن، بدن آنها به رنگ نارنجی تبدیل میشود و با این کار به شما اعلام میکنند که من آماده شکنجه شدن هستم. به سمت او میروید و به روشهای بسیار خشنی او را نابود میکنید. بسته به جهتی که در برابر دشمن قرار میگیرید شکنجهها متفاوت خواهند بود و همه آنها به شکستن ستون فقرات و جدا کردن گوشت از استخوان ختم میشوند. گلوری کیل یکی از مهمترین نکاتی بود که استودیو اید سافتور روی آن تاکید زیادی داشت. با اینکه این کارها شدیدا جذاب و فوقالعاده لذتبخش هستند، اما انتظار داشتم تنوع به مراتب بالاتری داشته باشند زیرا رفته رفته در طول بازی این حرکات تا حدی تکراری میشوند. هرچند برای هر یک از دشمنان، گلوری کیلهای متفاوتی را شاهد خواهید بود. یکی از نکات خوب بازی که در این بخش بهتر به چشم میآید، انیمیشنهای بسیار روان و جذاب هستند. از گلوری کیلها گرفته تا حرکات متفاوت دشمنان، انیمیشهای خوبی روی آنها پیاده شده که به بازی لذت خاصی بخشیده است.
در بخش تکنفره بازی با چالشهای مختلفی نیز رو به رو خواهید شد. در این چالشها با دستورهایی رو به رو میشوید که باید طی زمانی معین آنها را به اتمام برسانید. کشتن ۳۰ زامبی در چند ثانیه، منفجر کردن منابع سوخت در چند ثانیه و کارهای دیگر. در انتهای هر کدام از چالشها به پاداشهایی دست پیدا خواهید کرد که روی روند بازی تاثیر مستقیمی خواهند گذاشت. به طور مثال یکی از این پاداشها باعث میشود تا گلوری کیلها با سرعت بسیار بالاتری انجام شوند یا دیگر مسائلی که باعث میشوند بازی سریعتر یا روانتر شود. همچنین یک بخش کوچک برای ارتقا کاراکتر بازی تعبیه شده که البته همانند بازیهایی که المانهای سبک نقشآفرینی را در خود جای دادهاند نیست. با یافتن آیتمی مخصوص در بازی، سه بخش خشاب اسلحهها، زره و سلامتی افزایش پیدا میکنند و مقدار آنها بیشتر میشود. یکی از نکات خوب بازی درجه سختی آن است. پنج سطح مختلف برای انتخاب میزان سختی در بازی قرار گرفته که همه گیمرهایی با سطح تواناییهای مختلف را به چالش میکشند. در سطحهای بالا و سخت اگر حتی یک حرکت اشتباه کنید کشته خواهید شد.
بخش چندنفره بازی یکی از بدترین مولتیپلیرهایی است که حتی بالانس هم نیست و جذابیت آن یک ساعت هم دوام نخواهد داشت.
اما سری به بخش چند نفره بزنیم، جایی که برای بازی DOOM یک نُخاله بیشتر نیست. با نگاه اول به این بخش میتوان گفت که استودیو سازنده سعی کرده یک بازی چند نفره، با سبک و سیاقی قدیمی به بازیکنان ارایه دهد، اما متاسفانه به این هدف نرسیده است. بخش چند نفره بازی DOOM را استودیو سِرتِین اَفینیتی «Certain Affinity» و البته با همکاری اید سافتور ساخته است. بخش چند نفره بازی حالتهای مختلفی مانند Team Deathmatch ،Domination و غیره را داراست که هر کدام اهداف مختلف خود را دارند. قبل از ورود به مسابقات قادر هستید تا کاراکتر خود را شخصیسازی کنید، اما به جرات میتوانم بگویم که این بخش یک نسخه فوقالعاده ضعیف از طراحی اسپارتانهای Halo 5 است که البته عملکرد ضعیفتری نسبت به آن دارد. همچنین اسلحهها و لیست ابزار جنگی «Loadout» قبل از ورود به مسابقه قابل شخصیسازی هستند. میتوانید از بین اسلحههای بازی دو مورد از اسنایپر گرفته تا شاتگان و راکت لانچر را بسته به سبک بازی خود انتخاب کنید و وارد مسابقه شوید. هنگامی که وارد مسابقه شدید، باید به شما تبریک بگویم، زیرا وارد یکی از غیر بالانسترین و خسته کنندهترین بازیهای چند نفره آثار نسل هشتمی شدهاید.
اولین نکته این است هر اسلحهای که انتخاب میکنید، چه راکت لانچر، چه اسلحه پلاسما، چه اسنایپر یا هر چیز دیگر، تفاوت قدرت آنها به شدت کم است. تنها فایده انتخاب آنها این است که در شرایط مختلف به کار میآیند. مثلا یک شاتگان انتخاب میکنید تا در فضاهای کوچک دشمن را بکشید و یک اسنایپر انتخاب میکنید تا از فواصل دور دشمن را بزنید. در غیر این صورت قدرت و ضربه اسلحهها اصلا به چشم نمیآیند. همانطور که به طور مثل دشمن با ۳ تا ۴ تیر راکت لانچر کشته میشود، از آن طرف هم با ۳ تا ۴ تیر یک شاتگان کشته میشود که البته این مقدار با توجه به فاصله کمتر یا بیشتر میشود. از این مسئله که بگذریم، به آیتمهایی به نام دیمِن میرسیم که اوضاع بالانس را بدتر میکنند. اگر شما یا هر بازیکن دیگری به این آیتم برسید، تبدیل به یکی از شیاطینی میشوید که در طول بخش تک نفره با آن رو به رو شدید. هرگاه شخصی به این آیتم برسد، قدرت بسیار زیادی به دست خواهد آورد که کار را به شدت برای تیم رو به رو سخت میکند، مگر آن که به صورت دست جمعی به او حمله شود. در غیر این صورت این بازیکنی که تبدیل به یک اهریمن شده با یک تیر میتواند هر شخصی را بکشد. هرچند که برای آن محدوده زمانی خاصی تعیین شده اما به هر حال وجود این ویژگی تعادل بازی را به هم زده است. البته نمیتوان مخالف این بود که بخش چندنفره DOOM سرگرم کننده است. اگر به دنبال یک ساعت سرگرمی هستید، بخش چند نفره این بازی میتواند تا مدت خیلی کوتاهی شما را راضی کند. اما اگر از طرفداران بازیهای آنلاین هستید و در کنار سرگرمی، این بخشها را جدی میگیرید، باید گفت که DOOM اصلا به قشر شما اهمیت نداده و آن را به اندازه بخش تکنفره جدی نگرفته است. بخش چند نفره این بازی را تنها باید به چشم یک سرگرمی خیلی کوتاه نگاه کنید.
DOOM یک بخش دیگر نیز به نام Snap Map را به بازیکنان ارایه میدهد که بسیار خوب و با جزییات کار شده است. بازیکنان در این قسمت قادر هستند هر چیزی که دوست دارند را خلق کنند. بازیهای مرحلهای، حالتهای بخش چند نفره و تک نفره، مادهای مختلف و بسیاری از چیزهای دیگر. کار با این بخش بسیار راحت است و زمان زیادی برای یادگیری نیاز ندارد. هنگامی که وارد این بخش شوید، حتی خواهید دید که شخصی مراحل اولین DOOM که در سال ۱۹۹۳ منتشر شد را از طریق Snap Map بازسازی کرده است! انواع و اقسام ابزار در این بخش در اختیار بازیکنان قرار داده شده تا هر چه که به ذهنشان میرسد را خلق کنند. این تازه اول راه Snap Map است که شاهد ساختههای عجیب و غریب هستیم، مطمئنا با گذر زمان این بخش بسیار پرمحتواتر خواهد شد و چیزهای پیچیدهتری را در این بخش خواهیم دید.
در مبحث گرافیکی، هدف بازی DOOM ارایه یک بازی با رزولوشن 1080p و نرخ ۶۰ فریم بر ثانیه است و میتوان گفت با استفاده از موتور بازیسازی اید تک ۶ «id Tech 6» به خوبی از پس این کار بر آمده. چه بخش تکنفره و چه بخش چند نفره با نرخ ثابت ۶۰ فریم بر ثانیه به خوبی اجرا میشوند و این موضوع جذابیت بازی را بالاتر برده است. با اینکه بازی در وضوح 1080p اجرا شده است، اما به نظر میرسد که استودیو اید سافتور برخی از جزییات بصری را فدای رسیدن به این هدف کرده است. برای مثال انتظار میرفت اسلحهها با جزییات خیلی بیشتر و دقیقتری طراحی شوند که اصلا این گونه نیست و ساده به نظر میرسند. همچنین کاملا مشخص است که آنها برای رسیدن به این وضوح کمی از شارپ بودن تصویر کاستهاند و به شکلی کیفیت تصویر مقداری پایینتر امده است. البته در شلوغی بازی این موضوع زیاد به چشم نمیآید، مگر اینکه در گوشهای ایستاده به محیط نگاه کنید. یکی از نکات بد بخش بصری بازی بافتهای محیط و حتی اسلحهها هستند که کیفیت خوبی ندارند و از آن بدتر این است که لود شدن بسیاری از بافتها چندین ثانیه طول میکشد. بازی DOOM از نظر بصری در نسخههای کنسولی آن طور که انتظار میرفت ظاهر نشده است، اما به هر حال مهمترین بخش را میتوان همین نرخ ۶۰ فریم بر ثانیه دانست که بسیار با ثبات کار شده و تاثیر به سزایی در تمامی قسمتهای بازی گذاشته است.
اما یکی از نکاتی که شاید برای خیلیها جالب نباشد، بارگذاریهای بعضا طولانی بازی است. فرض کنید با سرعت دیوانهواری در حال کشتن دشمنان هستید و با یک اشتباه کشته میشوید. بعد از کشته شدن، بازی باید هر بار برای چند ثانیه بازی را بارگذاری کند تا دوباره وارد شوید. البته این بارگذاریها به یک دقیقه هم نمیرسند اما بعد از سرعت بالای بازی کمی این قسمت میتواند از میزان هیجان بازیکن بکاهد. اما بخش خیلی بد فُرم این موضوع این است که برای رفتن به بخش چند نفره و Snap Map باید هر بار بازی دوباره از ابتدا بارگذاری و مجددا اجرا شود! بخش تک نفره را کنار میگذارید و میخواهید برای چند دقیقه در بخش چند نفره خوش بگذرانید، با رفتن روی این بخش بازی باید یک دور بارگذاری شود تا تازه وارد بخش چند نفره شوید. هر بار که بخواهید بین سه قسمت بازی بروید باید مقداری از وقت خود را صرف بارگذاریهای بازی کنید. در این روزها که بسیاری از سازندگان سعی دارند تا لودینگها را به مراتب کوتاهتر کنند، این بخش از بازی DOOM یکی از نکات سوال برانگیزی به شمار میرود که از سوی استودیویی به نام اید سافتور سر زده است.
دیگر بخشهای بازی که موسیقی و صداگذاری هست را میتوان کم فروغ دانست. البته نه به این معنی که این قسمت بد کار شده است، خیر، اما به شخصه انتظار داشتم موسیقیهای بازی با سبکهایی مثل راک و متال، سمفونی بازی را دیوانهوارتر کنند. با این که از این سبک موسیقیها در بازی به کار برده شده و هیجان خاص خود را دارند، اما بازی همانطور که با سرعت و جذابیت بالایش چشم ما را به خود خیر کرد، واقعا میتوانست آدرنالین را با ایجاد موسیقیهایی نابتر و هیجانانگیزتر به لرزه درآورد. موسیقیهای بازی با اینکه خوب هستند اما به نوعی میتوان گفت در زیرینترین لایههای بازی قرار دارند و آنطور که باید نتوانستند با گیمپلی سریع بازی ترکیب شوند. در موارد دیگر صداگذاریهایی مانند داد و فریادهای شیاطین و انفجارها و دیگر مواردی مانند شلیک گلولهها در بازی به خوبی کار شده است.
بازی DOOM دارای نقاط ضعفی است که رفته رفته در طول بازی بیشتر به چشم میآیند. ماموریتها اکثرا مربوط به یافتن کلید قفل دربها میشوند و این روند تا آخر ادامه دارد. هرچند این موضوع هدف اصلی بازی DOOM نبوده و نیست، اما به هر حال وجود ماموریتهایی جذاب میتوانست شور و حال بازی را افزایش دهد. زیرا سلیقهها دیگر مانند چندین سال قبل نیست و وجود ماموریتهای جذاب و گاها سینمایی میتوانست DOOM را چند درجه بالاتر ببرد. همچنین کیفیت بد بافت و لودینگهای زیاد ممکن است رفته رفته در طول بازی تو ذوق بزنند.
اما تمام این مسائل به کنار، این DOOM، یک DOOM است! گیمپلی و گانپلی این اثر بسیار سریع، جذاب و خشن هستند. هرگاه که وارد بازی شوید، به قدری درگیر مبارزه با اهریمنها خواهید شد که زمان را فراموش خواهید کرد. شاید اگر برای بخش چند نفره بازی وقت گذاشته میشد، این DOOM در راس تیراندازیهای نسل هشتم قرار میگرفت و از این نظردر کنار اثری مانند 5 Halo که در بخش چند نفره خود بسیار عالی عمل کرده است میایستاد. اما به هر حال باید گفت که این DOOM، آن هم فقط بخش تک نفره آن، مطمئنا یکی جذابترین و درگیر کنندهترین تیراندازیهای اول شخص نسل هشتم است.
نقاط قوت
گیمپلی دیوانهوار
سریع و خشن بودن بازی
نرخ ۶۰ فریم برثانیه و تاثیر خوب آن بر گیمپلی
پتانسیل بالای Snap Map
گلوری کیلها شدیدا جذاب هستند
یک ران اند گان واقعی
نقاط ضعف
بخش چندنفره غیربالانس و خسته کننده
وضوح 1080p به کیفیت تصویر و برخی بافتها ضربه زده است
هیچ ماموریت و هدف جذابی در بازی وجود ندارد
بارگذاریهایی که گاها آزار دهنده هستند
محیطهای بازی آن جو و اتمسفر قبل را ندارند
جدیدترین بازی از سری DOOM که یک ریبوت به شمار میرود، یکی از درگیر کنندهترین بازیهایی است که تجربه خواهید کرد. تنوع بالای اسلحهها، موجودات شیطانی و اهریمنی بیاعصاب و همچنین سرعت و خشونت بالا از مواردی هستند که اکثر گیمرها به دنبال آن هستند. تمامی موارد منفی ذکر شده چیزهایی نیستند که ارزش اصلی بازی را کاهش دهند؛ اما این موارد مسائلی هستند که اگر در ساخت این بازی رعایت میشد، مطمئنا با یک DOOM تمام عیار رو به رو میشدیم. آیا این بازی ارزش این همه صبر را داشت؟ بله و بدون شک ارزش تجربه کردن را دارد.
امتیاز: 8
منبع: زومجی