میثم صیام
مدیریت کل سایت
خرید پستی فروش آنلاین قیمت نقد و بررسی بازی The Evil Within 2 برای پلی استیشن 4 PS4
در بررسی بازی The Evil Within 2، از این خواهیم گفت که چطور این بازی با وجود مشکلاتی که دارد، به تجربه لذتبخشی تبدیل شده است.
زمانی که در سال ۲۰۱۴ بازی The Evil Within منتشر شد، خیلیها به سبب حضور شینجی میکامی در راس تیم سازنده آن، انتظار یک شاهکار تمامعیار را از بازی داشتند. با این حال و با اینکه The Evil Within بازی باکیفیتی بود، اما بینقص و بدون مشکل هم نبود. اما فروش خوب بازی باعث شد تا سازندهها سراغ ساخت نسخه دوم این اثر هم بروند و این بازی اولین بار در جریان نمایشگاه E3 2017 معرفی شد. یکی از تفاوتهای اصلی بازی The Evil Within 2 با نسخه اول، در این است که دیگر شینجی میکامی شخصا بازی را نساخته و بیشتر نقش نظارتی بر آن داشته است. اما بگذارید خیالتان را از این بابت راحت کنم که The Evil Within 2، کماکان سبک خاص بازیهای میکامی را یدک میکشد و از این نظر جای هیچ نگرانی نیست. از طرف دیگر، The Evil Within 2 هم مانند نسخه قبلی، یک سری مشکلات و ضعفها دارد، اما در مجموع شاهد بازیای هستیم که تجربه کردنش و همراه شدن با شخصیت سباستین کاستیانوس در آن، لذت زیادی دارد.
از طرف دیگر، شخصیتپردازی خوب فقط به سباستین خلاصه نشده و کاراکترهای ریز و درشت دیگری هم که در طول بازی با آنها آشنا میشوید یا از قبل از آنها شناخت دارید نیز در این نسخه شخصیتپردازی خوبی دارند و هریک به نوعی دوستداشتنی و مهم هستند. وقتی که برای شخصیتهای یک بازی اهمیت قائل باشیم، از داستانی که پیرامون آنها روایت میشود نیز لذت بیشتری خواهیم برد و همین یک نقطه قوت مهم برای داستان بازی به حساب میآید. البته The Evil Within 2 هنوز هم از حیث شخصیتپردازی، بینقص نیست و ضعفهایی را در رابطه با شخصیتپردازی آنتاگونیستها شاهد هستیم. با اینکه وجود چند آنتاگونیست در بازی مشکل به حساب نمیآید، اما وقتی این کمیت بیشتر به کیفیت ضربه بزند، تبدیل به مشکل میشود و این مساله تا حدود زیادی در The Evil Within 2 دیده میشود.
وجود چند شخصیت منفی باعث شده تا سازندگان نتوانند هیچکدام از آنها را آنطور که باید شخصیتپردازی کنند
برای اینکه داستان بازی را لو ندهم و جذابیت آن را از بین نبرم، نمیخواهم اشاره مستقیمی به همه آنتاگونیستهای بازی داشته باشم اما مثلا استفانو که در همان اوایل بازی با وی آشنا میشوید، با اینکه کاراکتر مرموزی است و پتانسیل تبدیل شدن به یک چهره منفور ولی خفن را دارد، اما هرگز به چیزی بیشتر از یک شخصیت مقوایی تبدیل نمیشود و کاراکترهای منفی دیگر بازی هم کمابیش چنین شرایطی دارند. در کل شخصیتهای منفی بازی بیشتر این حس را منتقل میکنند که انگار هدف سازندگان، این بوده که چند آنتاگونیست برای بازی خلق کنند که برای مدتی سباستین را درگیر میکنند و سپس خیلی راحت از سر راه کنار میروند. همین هم باعث شده تا آنتاگونیستها هرگز به چهرههای تاثیرگذار یا ترسناکی تبدیل نشوند. درست است که The Evil Within 2 را نمیتوان با مجموعه بزرگی مثل رزیدنت ایول مقایسه کرد، اما مثلا شخصیت آلبرت وسکر را از این سری به یاد بیاورید که وقتی حتی اسمش هم میآمد، مو به تنمان سیخ میشد.
مورد دیگری که تاثیر مثبتی در داستان بازی دارد، پایانبندی عالی داستان است. با اینکه در مجموع تلاش سباستین برای نجات دادنش در طول بازی و حس پدر و فرزندی بین این دو باعث شده تا کلیت داستان شرایط خوبی داشته باشد و از طرف دیگر شاهد پیچشهای خوبی هم در طول روایت بازی هستیم، اما آنچه که در نهایت داستان The Evil Within 2 را به سطحی عالی میرساند، پایانبندی شدیدا تاثیرگذار و احساسی بازی است؛ پایانبندیای که با یک موسیقی بسیار گوشنواز هم همراه شده و درست است که توضیح دادن در مورد آن بدون لو دادن داستان کار سختی است، اما همین بس که پایان داستان The Evil Within 2 تا مدتها از ذهنتان پاک نشده و از طرفی دیگر، باعث خواهد شد تا بتوانید بیشتر به این مجموعه و شخصیتهای مختلفش علاقه پیدا کنید. در مجموع، The Evil Within 2 از حیث داستان و داستانگویی در سطح خیلی خوبی قرار دارد و حتی ضعف آنتاگونیستها هم نمیتواند خلل چندانی به این مساله وارد کند.
اما از داستان The Evil Within 2 و کیفیت خیلی خوب آن که بگذریم، نوبت به گیمپلی بازی میرسد. جایی که باز هم شاهد ترکیبی از المانهای خوب و ضعیف هستیم. یکی از ویژگیهای مثبت گیمپلی بازی، اکشنهای آن هستند؛ جایی که کشتن دشمنها با سلاحهایی مثل کلت، شاتگان یا مسلسل لذت خاص خودش را دارد. از طرف دیگر، اکشن تنها راه مبارزه با دشمنان بازی نیست و مخفیکاری هم یکی دیگر از روشهایی است که با آن میتوانید بدون سر و صدا دشمنان را از پا دربیاورید. درست است که مخفیکاریها در مقایسه با اکشنها کمی خشک به نظر میرسند اما بودن این ویژگی در بازی بهتر از نبودن آن است و مخصوصا در مواقعی که شاهد تجمع تعداد زیادی از دشمنان در یک محیط هستیم، مخفیکاری حسابی به درد میخورد و از طرف دیگر این ویژگی تنوع بیشتری هم به گیمپلی میدهد. همچنین هنگام روبهرو شدن با دشمنان در بازی، معمولا یک راه دیگر یعنی فرار کردن را هم دارید که از قضا گاهی حسابی هم به درد میخورد!
اما گیمپلی بازی، یک مشکل هم دارد که ضعف در باس فایتها است. پیش از این به ضعیف بودن آنتاگونیستهای بازی اشاره کردیم و حال باید این نکته را هم اضافه کنیم که یکی از دلایل ضعیف بودن آنتاگونیستها، ساده بودن مبارزه با آنها است که مانعی برای تبدیل شدن آنها به شخصیتهای خفن به حساب میآید. چرا که اگر در مبارزه با شخصیتی حسابی به چالش کشیده شوید و به دردسر بیافتید، قطعا از آن شخصیت به عنوان کاراکتری قدرتمند یاد خواهید کرد. ولی مثلا مبارزه با همان استفانو، بسیار ساده است و کافی است قلق جاخالی دادن از ضربات وی دستتان بیاید تا خیلی راحت بتوانید با شلیک چند تیر به سمت وی، او را از پا دربیاورید. این مساله در رابطه با دیگر باس فایتهای بازی هم صدق میکند و اکثر مواقع با کمی فرار کردن و تیر زدن، میتوانید باسها را شکست دهید. شاید بتوان فقط باس فایت آخر بازی را به عنوان یک مبارزه درست و حسابی معرفی کرد که در چند مرحله صورت میگیرد و جذابیت بالایی هم دارد.
اتمسفر بازی با اینکه ترسناک نیست، اما حسابی مرموز و تاریک و در یک کلام، عالی است!
روند بازی در مجموع به رفتن سباستین به محیطهای مختلف یونیون و تلاش وی برای نجات دخترش خلاصه میشود. با این حال سازندگان برای اینکه بازی را از یکنواختی خارج کنند، یک سری ماموریت جانبی هم برایتان در نظر گرفتهاند. ماموریتهایی که هم تنوع خوبی دارند و از آن مهمتر، میتوان تاثیر آنها را روی داستان بازی نیز مشاهده کرد. برای مثال، ممکن است در یکی از این ماموریتها، شخصیتی از شما کمک بخواهد و پس از آن انتخاب با شما است که کاری برای آن فرد بکنید یا اینکه بیخیال شده و سراغ پیدا کردن لیلی، دختر سباستین بروید. اما در هر دو حالت، پس از مدتی تاثیر تصمیمی را گرفتهاید در داستان بازی خواهید دید که ویژگی مثبتی برای بازی به شمار میرود.
شینجی میکامی پیش از انتشار بازی، در مصاحبهای روی اهمیت اکتشاف در بازی توضیح داده بود و خب میتوان گفت که این عنصر، واقعا نقش پررنگی در بازی دارد. محیطهای The Evil Within 2 در مقایسه با نسخه قبلی، وسیعتر شدهاند و حتی شما آزادیعمل دارید که گاهی از مسیرهای مختلف به سمت مقصد بروید. در این بین، اگر حوصله داشته باشید و کمی به گوشه کنار محیطها سرک بکشید، آیتمهای باارزشی پیدا خواهید کرد. همین باارزش بودن گشت و گذار، باعث میشود تا روند بازی از حالت خطی خارج شود. از طرف دیگر، مخصوصا در درجههای سختی بالاتر باید حسابی حواستان به مهماتتان باشد و اینجا است که گشت و گذار در محیط حتی اهمیت بیشتری هم پیدا میکند و برای پیدا کردن مهمات بیشتر یا مواد اولیه ساخت آنها، مجبور میشوید تا به قسمتهای مختلف نقشه سرک کشیده و به دنبال آیتم باشید.
موارد دیگری مثل امکان ارتقای سلاحها و ویژگیهای مختلف شخصیت سباستین هم از دیگر بخشهای گیمپلی بازی هستند که کیفیت خوبی دارند و کمی حس و حال نقشآفرینی به بازی تزریق کردهاند. در مجموع اگر از باس فایتهای ضعیف بازی فاکتور بگیریم، The Evil Within 2 در دیگر بخشهای گیمپلی کیفیت خوبی دارد و در طول تجربه تقریبا ۱۵ ساعته، نه تنها خسته نخواهید شد بلکه از کشتن دشمنان مختلف و گشتن در گوشه و کنار محیطهای بازی، لذت زیادی خواهید برد.
تا به اینجا به مشکلاتی مثل ضعیف بودن آنتاگونیستها یا جذاب نبودن باسفایتها اشاره کردهایم اما اصلیترین مشکل بازی The Evil Within 2 را میتوان کمرنگ بودن عنصر ترس در آن دانست. این قضیه اگر بازی به عنوان یک اثر ترسناک معرفی نمیشد، مشکل به حساب نمیآمد اما سازندگان پیش از انتشار The Evil Within 2، وعده داده بودند که در آن علاوه بر جامپ اسکرها، نوع دیگری از ترس یعنی ترس روانی را هم شاهد خواهیم بود. اما در واقع بازی موفق نمیشود هیچیک از این نوع ترسها را بهخوبی به گیمر منتقل کند و در طول تجربه آن، شاهد لحظهای نخواهید بود که به دلیل یک جامپ اسکر درست و بهجا از جایتان بپرید یا حتی ترس روانی موجود در بازی هم بهشکلی نیست که بتواند تاثیری روی شما بگذارد.
احتمالا پس از تمام کردن بازی، شخصیت سباستین هم به جمع کاراکترهای محبوبتان اضافه خواهد شد
اما با وجود کمرنگ بودن عنصر ترس در بازی، The Evil Within 2 اتمسفر واقعا عالیای دارد. اتمسفری که شاید ترسناک نباشد، اما حسابی پر رمز و راز و تاریک است و سازندگان به سبب طراحی عالی محیطهای متنوع بازی، موفق شدهاند این حس مرموز بودن The Evil Within 2 را به بهترین شکل ممکن به مخاطب منتقل کنند. محیطهای بازی از قسمتهای سرد و بیروح شهری گرفته تا جایی مثل سیاهچاله جهنمی را شامل میشوند و انصافا همگی طراحی عالیای دارند و در مجموع اتمسفر خیلی خوبی را برای بازی پدید آوردهاند.
نسخه اول The Evil Within مخصوصا روی پیسی، از نظر فنی به هیچوجه بهینه نبود و شاهد مشکلات زیادی در آن بودیم. اما این بار شاهد چنین مشکلاتی در The Evil Within 2 نیستیم و بازی به شکل کاملا روان و بدون مشکلی اجرا میشود. از طرف دیگر، The Evil Within 2 از حیث بصری وقعا زیبا است و علاوه بر طراحی عالی محیطها که پیشتر هم به آن اشاره کردیم، شاهد نورپردازیها و سایهزنیهای بسیار زیبایی در این اثر هستیم. همچنین طراحی شخصیتها، دشمنان و سلاحها نیز کیفیت خیلی خوبی دارد و در مجموع با بازی زیبایی طرف هستیم. البته وقتی راجع به ویژگیهای فنی بازی صحبت میکنیم، باید به باگهای آن در زمینه فیزیک هم اشاره داشته باشیم. در طول بازی هر از گاهی پیش میآید که دشمنان به اشیا موجود در محیط گیر میکنند یا شاهد فرو رفتن دست و پای شخصیت اصلی در اشیا هستیم که صحنههای خندهداری پدید میآورند.
The Evil Within 2 از حیث موسیقی و صداگذاری هم کیفیت خوبی دارد و پیشتر هم به موسیقی فوقالعاده بازی در لحظههای پایانی اشاره کردیم. در کل شاید The Evil Within 2 یک بازی بدون مشکل نباشد، اما پس از تمام کردن بازی، قطعا به عنوان یک تجربه خوب از آن یاد خواهید کرد و مخصوصا پایانبندی فوقالعاده داستان بازی، تا مدتها در ذهنتان باقی خواهد ماند.
The Evil Within 2 بازیای است که نباید به چشم یک بازی ترسناک به سراغ آن بروید چرا که عنصر در این بازی کاملا کمرنگ است. اما با وجود این مساله، The Evil Within 2 یک داستان عالی روایت میکند و در پرداخت درست شخصیت اصلی هم عملکرد موفقی دارد. از طرفی ترکیب گیمپلی جالب با جلوههای بصری و صوتی زیبا، باعث شده تا در مجموع شاهد بازی خوبی باشیم که تجربه آن لذتبخش است.
افشین پیروزی
نقاط قوت
داستان عالی که روایت مناسبی هم دارد
شخصیتپردازی بسیار خوب کاراکترهای مثبت بازی مخصوصا سباستین
تنوع بالا در روشهای مبارزه با دشمنان
ماموریتهای اصلی و فرعی جالب
داشتن امکان اکتشاف در محیط
جلوههای بصری باکیفیت و نورپردازیهای زیبا
موسیقی و صداگذاریهای خوب
اتمسفر فوقالعاده
پایانبندی تاثیرگذار و عمیق بازی
نقاط ضعف
جذاب نبودن آنتاگونیستها
ضعف در باس فایتهای بازی
باگهای فیزیکی مختلف مثل گیر کردن دشمنان به اشیا محیطی
کمرنگ بودن عنصر ترس در بازی
امتیاز: 8 از 10
منبع: زومجی